یادداشتهای پراکنده هادیتک

ساخت وبلاگ
    وقتی اوّل بار با یک میلیاردم ثانیه اختلاف، از ملیون‌ها رقیب سبقت گرفته و زودتر پا به اینجا گذاشتم شاید هرگز فکر نمیکردم که زندگی اینقدرها هم ارزش دیدن و تجربه کردن نداشته باشد. معلوم نیست در مسیر سبقت خود، چند نفر را با شکلات فریب داده‌ام. من در آرامش عدم خفته بودم حتّی بهتر از آرامش مرگ منتها زمان‌بندی غلط پدر و شتاب من برای پیروزی نتیجۀ فعلی را رقم زده است. حال در ثانیه‌هایی که نفس می‌کشم و هیچ اطّلاعی از پس و پیشم نیست حداقل به آنچه یقین دارم چنگ میزنم. مرا کاری با فلان عقیده و دین و سفارش نیست. بنظرم تجربه و تاریخ مفید است و همینطور احتیاط! ولی عذاب کشیدن به امید شرایط بهتری که بدهند یا ندهند خود از آن شکلات‌هایی‌ست که دم کوچه به بچّه‌ها میدهند تا اسباب‌بازی‌هایشان را بدزدند. بالاخره اینجا هم سبقت‌گیرنده‌های ماهری دارد! آهسته‌تر... جلوتر هیچ خبری نیست. یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 159 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 14:01

   بعضی شب‌ها سپری نمی‌شوند. بعضی شب‌ها به زور هم سپری نمی‌شوند. حتّی تلاش بی‌وقفهٔ هزاران درد و خستگی هم برای پایین کشیدن پلک افاقه نمی‌کند. گویا کرکرهٔ پلک، گره سختی در دایرهٔ خیال خورده است. حال در یک اجبار توفیقی(!) می‌بایست از پیر قلم مدد گرفت شاید گرهی کور از سخت‌ترین گذرگاه ذهن باز کند. قدر مسلّم خواب تا پیدا کردن راهش به چشم برای گذر از سیل افکار و اوهام، راه سختی در پیش دارد. خواب می‌آیدو در چشم نمی‌یابد راهیک طرف اشک رهش بسته و یک سوی خیال نشنوم نالهٔ خود را دگر از مستی دردآه... گوشم شده کر یا که زبانم شده لال سایه یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 150 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 14:01

   درد در منتهاالیه مغزم شبانه سوت می‌کشد. دردهای نهفته؛ یاد دلهره‌های تنبیه کودکی، یاد تحقیرهایی که لاجرم بی‌پاسخ ماندند، یاد دویدن‌های سریع با آخرین توان برای در امان ماندن از کتک‌کاریهای کودکانه، یاد اضطراب‌های بروز عشق، لحظه‌های تردید بین حبس یا بازگو کردن یک دوست داشتن. یاد افسردگی‌ها و خامی جوانی، یاد سوهان روح، خراشهای به جا مانده از نزدیکترین‌ها چون مادر. یاد موقعیّت‌های هدر شده، افسوس شعرهای ننوشته، حسرت بوسه‌ها و آغوش‌های هدیه نشده و ترس کتک‌های نخورده! وحشت افشای رازهای خاک شده، تحمّل زجر بی‌عدالتی در اوضاع بد اجتماعی و گذران سخت زندگی. گاه یک انسان ضعیف‌تر از آنست که بر همه چیز غالب شود. یادداشتهای پراکنده هادیتک...
ما را در سایت یادداشتهای پراکنده هادیتک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haditaka بازدید : 153 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 14:01